برای نخستین بار مولفه های محصول جدید بودن، توسط انسوف ارائه شد که بر اساس آن کالایی به عنوان محصول جدید در نظر گرفته می شد که که خصوصیت اول، درجه تازگی بازار و دوم درجه تازگی از نظر تکنولوژی را داشته باشد.
و بر این اساس چهار نوع طبقه بندی برای محصولات جدید شکل گرفت.
محصول جدید
محصولات بهبود یافته
محصولات توسعه خط تولید
محصولات توسعه بازار
تنوع سازی نوآورانه
کرافورد تعریف محصول جدید را این گونه بیان کرده است ” هرچیزی که برای شرکت تازگی داشته باشد”
و معروفترین تعریف در سال 1982 توسط سه محقق به نام های بوز، آلن و همیلتون بیان گردید که اساس این تعاریف بر مبنای تازگی بازار، تازگی شرکت بود و شامل موارد زیر است.
“اولین نوع محصولاتی که در بازار تولید می شود
اولین نوع محصولات تولید شده برای شرکت
محصولی که برای شرکت جدید است اما باید خطوط محصول قبلی متناسب است
محصولاتی که اصلاح شده اند و بهبود یافته اند و جایگزین محصولات قبلی شده اند
محصولاتی که برای بازارهای جدید دوباره هدفگذاری می شوند
محصولاتی که عملکرد یکسانی دارند ولی قیمت پایین تری را دارند”
گیسر در سال 1972 تعریف محصول جدید را اینگونه بیان کرد “محصول قدیمی و محصول جدید”
که این قدیمی و جدید بودن برای توسعه دادن محصولات شرکت است، جدید بودن محصول برای شرکت
از لحاظ نوسازی خط تولید و محصول قدیمی یعنی اصلاح محصول
توسعه محصول جدید
توسعه محصول جدید یک عامل مهم در توسعه اقتصادی هر کشوری محسوب می شود و دو عامل طراحی ضعیف و تولید ضعیف محصول باعث ضعیف شدن اقتصاد می گردد.
توسعه محصول جدید در واقع مجموعه ای از فرایندها است که با درک یک فرصت آغاز می شود و مراحل بعدی شامل تولید، توزیع و فروش را شامل می شود.
الگوهای توسعه محصول جدید
الگوهای محصولات جدید به دو دسته تقسیم می شوند
آن هایی که به شاخصه های قابلیت اطمینان و کارایی اهمیت می دهند، مانند الگوهای پی در پی و تراکمی و آنهایی که به شاخص هایی همچون چابکی و جهندگی اهمیت می دهند، مانند الگوی انعطاف پذیر، یکپارچه شونده و بهبود دهنده
الگوی پی در پی
این الگو توسط کوپر ارائه شد و مواردی که در آن عدم قطعیت وجود دارد، مثل نوآوری و خلاقیت در آن وجود ندارد. این الگو یکسری اقدامات قدم به قدم و پشت سر هم است که به دلیل سادگی، بیشتر شرکت ها تمایل به انجام این روش دارند. چون این روش خلاقیت و یادگیری نیاز ندارد روش آسانی است. در این روش کنترل شدید روی فرایندها صورت می گیرد. یکسری نقاطی در طول این مسیر وجود دارد که در این نقاط بررسی می شود که آیا فرایند ادامه پیدا کند یا خیر
الگوی تراکمی
این الگو مانند مدل پی در پی است با این تفاوت که عامل سرعت در آن مهم است و شرکتهایی که می خواهند محصول خود را زودتر به بازار عرضه کنند از این روش استفاده می کنند. بنابراین این روش زمان عرضه کالا را کاهش میدهد. نکته مهم در این روش برنامه ریزی اولیه است که خیلی اهمیت دارد و این مرحله باید به دقت انجام گیرد.
الگوی انعطاف پذیر
در این الگو نکته مهم انعطاف پذیری در پذیرش و اعمال تغییرات در طراحی است که متناسب با تغییرات محیطی قابل انعطاف است.
از این الگو در سیستم های نرم افزار و کامپیوتری استفاده می شود که به محض تغییر در بازار، این عوامل در توسعه محصول جدید اعمال شود، ولی از نکات منفی این مدل به علت وارد شدن تغییرات بازار، سرعت انجام آن کند می شود و عاملان اجرایی این مدل دایم منتظر دریافت اطلاعات جدید از بازار هستند ولی در عوض محصول تولید شده نزدیک روند بازار و خواسته های مشتریان است.
الگوی یکپارچه شونده
در این الگو نکته مهم همکاری و تعامل بین اعضای تیم پروژه است. اعضای تیم پروژه شامل ذینفعان پروژه می باشد، که این ذینفعان هم کارکنان داخلی هم مشاوران داخلی و خارجی، شرکت های ذینفع و تامین کنندگان هستند که جزو این پرژه توسعه محصول می باشند.
مدعیان این مدل بیان می کنند که این مدل پیچیده است و حجم زیادی از اطلاعات منتقل می شود. نتایج این مدل این است که، به علت هماهنگ نبودن اعضای تیم، با تبدیل ساختار به فرایند در این مدل، این مهم انجام می گیرد.
در این مدل از کارکرد به سمت دانایی حرکت شده است. شرکت ها نیاز به دانایی بیشتر برای توسعه محصول دارند و همچنین روحیه بالای جمعی برای کار کردن باعث شده اعضای تیم از قابلیت همکاری بالایی برخوردار باشند.
الگوی بهبود دهنده
این الگو ترکیبی از مدل های سنتی و انعطاف پذیر است که نقشها در پروژه مشخص تر و گلوگاه ها راحتر و با همپوشانی مراحل همراه است.
در این مدل آزادی عمل کارکنان بیشتر است و با داشتن حداقل ساختار می توانند شروع به کار کنند. این الگو مزایای الگوهای قبلی را دارند و پیش بینی می شود در شرکت ها از این مدل بیشتر استفاده شود.
در پروژه های دفاعی ناسا در سال 1960 مراحلی انجام می شد در مقیاس بزرگ که این مراحل شامل آنالیز اولیه ( فاز اول)، تعریف (فاز دوم)، طراحی (فاز سوم)، عملیات (فاز چهارم) بود و مراحل توسعه محصول از این مدل در مقیاس کوچک تر اقتباس شد. در این مدل ها نقاطی تعبیه شده بود که اگر اشتباهی در مسیر وجود داشت مراحل به جلو حرکت نکند.
تحقیق دیگری که توسط بوز، آلن و همیلتون انجام گرفت به توسعه مراحل محصول جدید کمک بسیاری کرد آن ها در تعریف مراحل توسعه محصول جدید به مراحل زیر دست یافتند.
“توسعه استراتژی توسعه محصول جدید
• تولید ایده
• بازنگری و ارزیابی
• آنالیز کسب و کار
• توسعه
• آزمایش
• تجاری سازی”
همچنین کوپر یک مدل 13 مرحله ای برای توسعه محصول بیان کرد و در مدل دیگری یک ساختار سه مرحله ای را بیان داشت که شامل موارد زیر بود.
• “فعالیت های توسعه ابتدایی
• توسعه محصول و آزمایش
• تجاری سازی”
توسعه محصول به کل طیف فعالیت هایی اطلاق می شود که در آن یک شرکت یک پیشنهاد جدید را مفهوم سازی می کند و به آن تحقق می بخشد و مفهوم یک محصول ممکن است در بازار یا در آزمایشگاه یا فضای کاری یا به اصطلاح از قسمت فرانت اند سرچشمه بگیرد و ایده ها هم از خواسته های مشتری ناشی می شوند.